خسته نميشم من ؛ اگه تمومه روز ؛ كار كنم به كوب...
وقتى داشته باشم؛ يه آرامش توپ و يه خانوم خوب...
بعده روز كارى ؛ ميسازيم يه شب شيك...
ميريم يه جاى سبز پيدا كنيم واسه پيك نيك...
يه عدد خانوم لوس ؛ با كلى أدا اصول...
يكم زبون دراز ؛ يه خورده هم سوسول...
مياد آروم پيشم ؛ ميشه هم آغوشم...
ميگه دوست دارم: آروم دره گوشم...
يكم ناز ميكنه ؛ گوش هام مخملى شه...
منم بوس ميكنم ؛ روياش عملى شه...
ميخوابه به روى پام ؛ خانوم جاى بالشت.!!!
طورى كه همه بگن: إى جان خوش به حالش.!!!
اووووووووف عجب صحنيه!!! درست وسط باغ ،
مياد كناره ما ؛ زودى يه گاو چاق!!!
خانوم با شكلك هاش ؛ خودشو تو دلم جا ميكنه...
يه گاو هم اين وسط همش ما ما ميكنه...
ميگم بله بله؟؟؟ شما با كى كار دارين؟؟؟
ميگه فك كردى فقط شما يار دارين؟؟؟
يهو دوس پسره گاوه مياد آروم پيشم...
يه دونه شاخ ميزنه بلكه افقى شم...
خانوم از روى ترس ؛ ميره روى ويبره...
منم پا ميشمو ميشم به گاو خيره...
يه دونه فيليپينى مى زارم زير چشمش ؛
كه از ترس كتك ، يادش بره عشقش...
ميگم خانوم گاوه: اينم دوس پسرت...!!!
اينم انتخابه آخه خاك تو سرت...؟؟!
بعدش آقا گاوه رو ؛ يه دونه ماچ ميكنم ...
همونجا دوتا گاوها با هم ازدواج ميكنن ...
بعدش ميخنديم و كلى خوش ميگذره...
خانوم دعوت ميشه به يه شام دو نفره...
ميريم تو يه كافه ؛ يه جاى ساكت و بيست...
خانوم پلك ميزنه ميبينه آقاييش نيست...
يهو صدا مياد!!! صداى منو گيتار...
همه چِش ها رو من ؛ همه دست ها سيگار...
يكم ميخونم و ميام پيش خانوم...
ميگم چند بيت غزل تو يه شب آروم...
يه گل ، يه ميزه شام ؛ دورش چهارتا شمع...
هردو گرم صحبت ؛ دل ها خالى از غم...
ميريم تو بهره هم ؛ توى غروب عشق...
عجب آرامشى.. خوشى مياد به چشم...
بعده يه شام توپ ؛ ميريم تصفيه حساب ،
حرف قيمت ميشه ؛ يهو ميشم كباب...
"واسه خودشيرينى" ميگم يه شبه خب: (( ميگم از رو غرض ))
"اما درست وقتى... ، وقتى كه پول ميدم ؛ ميشه رنگم عوض...!!! "
بعدش ميريم بيرون ، توى ملأ عام ...
خانوم گير ميده هى... : سامى بغل ميخوام ...
هى وااااااااااى ميون راه ؛ خانوم كليد كرده...
ميگه بغلم كن.. سامان خيلى سرده...
يهو بارون مياد.. ما هم آروم آروم...
مثل ديوونه ها ميريم زيره بارون...
كلى حرف ميزنيم ؛ بعدش ميريم خونه...
ميگه هيزم بيار. بنداز تو شومينه...
بعدش مياد پيشم ، ميگه خيلى خسته م.
منم احساساتى... گيتار توى دستم.
بازم با لالايى ؛ خوابش ميبره زود ...
خواب بد ميبينه ... از خواب ميپره و بغل ميكنمش.. ميگم هيچى نبود...
إلهى قربونت برم. من پيشتم...
از ترس ميلرزه و ميگه ميشه نرى؟!؟ بمون پيشم يكم...
بغضش ميشكنه زود ؛ دستاشو ميگيرم...
ميگم: ببين منو. وقتى تورو دارم آخه كجا برم؟!؟
منو سفت ميگيره .. دستمو فشار ميده ...
صداش ميلرزه هى.. ميگه كه ترسيده...
منم دره گوشش ؛ واسش ميخونم شعر...
باهاش حرف ميزنم ؛ تا كه آروم بشه...
يكم ماساژ ميدم ؛ خودش خسته ميشه...
ميون حرفامون ؛ چشاش بسته ميشه...
بعدش نميخوابم ، تا صبح كشيك ميدم...
فكرش باعث ميشه ؛ آروم نشم يه دم...
ميام گوشمو زود ؛ ميذارم روى قلبش...!!!
صدا قلبش مياد.. همچين داره تپش...!!!
از ترس پا ميشمو ميشم دست به دعا...
ميگم نفسمو ؛ ازم نگير خدا...
بعدش تو بغلش ؛ ميرم به خواب آروم...
صبحش بيدار ميشه ؛ پتو ميكشه روم...
وقتى صبحانه رو واسم آماده كرد ،
منو بوس ميكنه ، ميگه پاشو د مرد ...
بعده يه صبحانه ؛ مثل دوتا عاشق...
آروم قدم زنون ؛ ميريم سمت قايق...
عجب منظره اى!!! بازم خورشيد خانوم ؛ ضل زده يه ريز...
هوا دو نفره ست.. چقد تماشايى ست... كوچ پرنده ها ؛ توى فصل پاييز...
خانوم حسش گرفت.. حس قدم زدن ؛ روى ساحلى سرد...
همين بهونه شد. يكى بغلم كرد...
يكى شبيه من ، يكى شبيه عشق ، يكى احساسى...
آره خانوم من ، آره كسى كه هس دختره خاصى...
.... ميشينيم تو يه قايق ؛ ميبرمش يه جاى دور...
دور از عالم،آدم ؛ دور از حرفاى زور...
كاشكى خانواده ش ؛ كنن دنبالم ...
خانوم عاشق تر شه ؛ بده پر و بالم ....
بگه سامان جونم : اگه هرجا برى.. منم باهات ميام. ........
"اونم واس خاطرم ؛ يه بار خطر كنه" ؛ ميخوام بهم بگه: (( فقط تورو ميخوام ))
همين طورى كه من ، كل وجودمو ، تقديمش كردم...
اونم بسازه با.. همه ندارى هام. پيشم باشه هر دم...
حس قشنگيه: " گذشتن از همه ، رسيدن به يه كس...
" مخصوصأ اون كسى كه.. "با تو هميشه هس ؛ با تو كشيد نفس...
دلش با هيشكى نى ؛ سرشار از احساس ...
يكى شبيه من ، يكى شبيه تو ، كه مثل عاشق هاس...
بيا با هم بريم. ديگه بسمونه...
ما كه هم و داريم ؛ دنيا دستمونه...
بيا "افسانه" شيم . كنيم عشقو ثابت...
شايد الگو بشيم ؛ واسه عاشق هاى تازه وارد.......
بيا فسانه شيم ؛ كنيم عشقو ثابت...
>>>>>>>>> شاعر: سامان عظيمى <<<<<<<<<<